اخبار بازی

داستان طاعون بیگناهی

A Plague Tale: Innocence توسط استودیو Asobo که در سال 2019 منتشر شد، داستان دو برادر و خواهر جوان را روایت می کند که زندگی آنها در یک روز به این شکل می شود. آنها پدر و مادر خود را از دست داده اند، ارتش در تعقیب آنها است و موش های وحشی طاعون را همه جا پخش می کنند. اما چرا همه چیز در یک چشم به هم زدن فرو ریخت؟

اتفاقات قبل از داستان اصلی بازی

در طول وقایع و رویدادهای A Plague Tale: Innocence، می توانید دقت زیادی برای تطبیق آن با رویدادهای تاریخی مشاهده کنید. مشخص است که زمان زیادی برای بررسی این موضوع صرف شده است و جزییاتی که در گوشه و کنار بازی می بینیم تاییدی بر این موضوع است.

داستان به موازات سه رویداد مهم تاریخی است. جنگ صد ساله بین فرانسه و انگلیس، طاعون سیاه و اوج فعالیت نیروهای تفتیش عقاید مذهبی در قرون وسطی. بنابراین، به خاطر داشته باشید که اگرچه همه ارجاعات تاریخی ذکر شده در زیر از رویدادهای واقعی سرچشمه می گیرند، همانطور که احتمالا می دانید، داستان آمیشیا و هوگو، شخصیت های اصلی فیلم A Plague Tale: Innocence، داستانی تخیلی در قلب تاریخ است. تاریخ. حوادث آن زمان

طاعون ژوستینیان که در سال 541 بعد از میلاد روی داد، اولین شیوع طاعون در مقیاس بزرگ بود که ده ها میلیون نفر را کشت. در این دوره بیماری دیگری مرتبط با طاعون به نام پریما کولا نیز در خون برخی افراد ظاهر شد. با توجه به نقاشی های رومی روی دیوار که در بازی دیدیم، ابتدای لکه تولد یک کودک ناقل بیماری بود. مشخص نیست که آیا این بیماری قبل از تولد وجود داشته است یا خیر.

کلمه Macula از کلمه فرانسوی قدیم mackerel گرفته شده است که به معنای هر دو علامت گذاری شده و میانی است. این بیماری خاموش قرن ها در خون برخی خانواده ها جاری بود و هیچ علامتی نداشت.

خانواده De Rune چندین نسل بیماری لکه زرد اولیه را در خون خود حمل کرده اند. 800 سال پس از طاعون ژوستینیان و به دلایل نامعلومی، کوچکترین فرزند این خانواده، هوگو، با این بیماری به دنیا آمد. پدر و مادر هوگو با دانستن این موضوع تمام تلاش خود را کردند تا راهی برای درمان پسرشان بیابند و در عین حال بیماری او را از دیگران مخفی نگه دارند.

تمامی اطلاعات مورد نیاز برای درمان این بیماری به همراه جزئیات طاعون ژوستینیان در کتابی به نام Sanguinis Itinera گردآوری شده و از دید عموم پنهان مانده است. به همین دلیل است که وقتی طاعون سیاه در بازی اتفاق می افتد، مردم هیچ اطلاعی از ماجرا ندارند و حتی در بخشی از بازی، روستاییان شخصیت های اصلی داستان را عامل طاعون می دانند و قصد کشتن آن ها را دارند.

رگ های صورت هوگو در داستان طاعون بی گناهی

مراحل مختلف بیماری ماکولا اولیه

نقطه اولیه شامل 6 مرحله مختلف است. در مرحله اولیه این بیماری، میزبان ممکن است تا پایان عمر باردار بماند و هیچ علامتی نداشته باشد. با این حال، در موارد نادر، بیماری در بدن بیمار ممکن است این مرحله را دور بزند و فعال شود. در این حالت میزبان از سردرد و ترس دائمی رنج می برد. به خصوص اگر یک گله موش در این نزدیکی وجود داشته باشد. کم کم سردرد بیمار نه تنها شدیدتر می شود، سیاهرگ های قلب و گردن نیز سیاه می شود.

شدیدترین مرحله، به نام آستانه I، با درد شدید شروع می شود. تا جایی که ممکن است در نتیجه بیمار فوت کند. با این حال، اگر او می توانست این مرحله را پشت سر بگذارد، توانایی کنترل موش ها را به دست می آورد. درد پس از این مرحله از بین می رود و میزبان اکنون کنترل کامل موش ها را در اختیار دارد.

آمیشیا و هوگو در داستان طاعون بی گناهی

داستان اصلی The Plague Tale: Innocence

800 سال از اپیدمی ژوستینیان می گذرد. داستان طاعون: بی گناهی در سال 1348 در منطقه آکیتن فرانسه می گذرد. این بازی داستان یک دختر پانزده ساله به نام Amecia de Rhône را دنبال می کند. دختر شوالیه ای به نام رابرت و کیمیاگری به نام بئاتریس.

در یک روز به ظاهر معمولی، همه چیز به سرعت از ریل خارج می شود. نیروهای تحقیق از راه می رسند و رابرت، کل خدمه قصر تین ران و ظاهرا بئاتریس را می کشند. هدف آنها یافتن هوگو است. برادر کوچک آمسیا که از بدو تولد از دنیای بیرون و حتی خواهرش دور نگه داشته شده است.

بیماری ماکولا اولیه به دلایل نامشخصی در خون هوگو فعال شده است

آمسیا با برادرش فرار کرد زیرا این وضعیت او را ناراحت و شوکه کرد. خواهر و برادر نه تنها باید از قدرت تفتیش عقاید مذهبی فرار کنند، بلکه باید تلاش کنند تا از یک گله موش تشنه به خون جان سالم به در ببرند. آمسیا، که کودکی بیش نیست، برای محافظت از برادرش دست به هر کاری می زند. او حتی مرتکب قتل هم می شود. با پیشروی در بازی، دست های آمسیا بیشتر به خون آلوده می شود و بیشتر روی او تاثیر می گذارد. از صحنه هایی که تاکنون از دنباله بازی یعنی A Plague Tale Requiem دیده ایم، مشخص است که در این نسخه شاهد تاثیرات بیشتری از کشتار بر روی روان آمیشیا خواهیم بود.

دریایی از خون در داستان طاعون بی گناهی

آمیسیا به دنبال پزشکی به نام لاورنتیس می گردد که بتواند برادرش را درمان کند. لاورنتیس به دلیل بدبختی آنها از مرگ فاصله چندانی ندارد و لحظاتی قبل از مرگش مسئولیت تکمیل جستجوی مادرش را به قهرمان جوان داستان می سپارد. وقتی خانه لارنتیس آتش می گیرد، آمیشیا و هوگو به همراه شاگرد لورنتیس، لوکاس، فرار می کنند و راهی قلعه دمبراژ می شوند، قلعه ای که قبلا متعلق به خانواده دو رون بود. در طول راه، لوکاس بیشتر در مورد بیماری هوگو به آمسیا می گوید.

بیماری هوگو به نوعی با شیوع طاعون مرتبط است

با فعال شدن بیماری ماکولا در بدن هوگو، بئاتریس در تلاش بوده تا راهی برای درمان پسرش بیابد و در این راه با لاورنتیس همکاری می کند. این نقطه به نوعی با شیوع طاعون مرتبط است و برخی از افراد از جمله اعضای کلیسای کاتولیک از این مشکل آگاه بودند. شاید یکی از انگیزه های کلیسا برای یافتن هوگو این باور بود که بیماری او مستقیماً با این وضعیت ارتباط دارد. شاید این گروه به این فکر افتادند که هوگو را بکشند تا این گونه بیماری پایان یابد.

در طول راه، با دو برادر به نام‌های میلی و آرتور آشنا می‌شویم که به سراغ آبه آمسیا و هوگو می‌روند و آنها را از دست قدرت تفتیش عقاید مذهبی نجات می‌دهند. البته آرتور به این شکل گرفتار شده است.

وضعیت هوگو روز به روز بدتر می شود. برای ساختن اکسیر، لوکاس به کتاب ممنوعه Sanguinis Itinera نیاز دارد که در انگلیسی به معنای حرکت خون است. بنابراین آمسیا با هدف یافتن او به دانشگاه شهر می رود. میل با او می رود تا برادرش را از زندان نجات دهد.

شهر وضعیت خوبی ندارد و تفتیش عقاید مذهبی از موش برای خروج مردم از شهر استفاده کرده اند. آمسیا با کمک آهنگری به نام رودریک موفق شد کتاب را پیدا کند. به این ترتیب برای اولین بار با شخصیت منفی داستان و معلم بزرگ ویتالیس بنینت ملاقات می کنیم. آمسیا و رودریک پس از تعقیب و گریزهای فراوان به قلعه باز می گردند.

پس از فرار از زندان با کمک خواهرش، آرتور به آمسیا می گوید که فردی با ویژگی های مادرش توسط تفتیش عقاید مذهبی زندانی شده است. در اینجا متوجه می شویم که بئاتریس هنوز زنده است. آمسیا به سایر اعضا می گوید که این را از هوگو مخفی نگه دارند. غافل از اینکه هوگو آنها را شنید.

جو خونین و لانه موش در فیلم A Plague Tale Innocence

لوکاس برای تسلط بر اکسیر به تجهیزات آزمایشگاه بئاتریس نیاز دارد. بنابراین، او و آمسیا به کاخ ده رون بازگشتند. موش ها هر گوشه کاخ را غارت کردند و چیزی که داستان را برای آنها عجیب می کند این است که برخلاف اجساد سربازان تفتیش عقاید مذهبی که به طور کامل توسط موش ها قصابی شده بودند، اجساد رابرت د رون و خدمه کاخ باقی مانده بود. سلیم. همچنین اتاق هوگو تنها جایی در عمارت است که تغییری نکرده و حتی موش هم وارد آن نشده است.

پس از ساختن اکسیر، دو همراه به قلعه برمی گردند و آن را به هوگو می دهند. به نظر می رسد به زودی همه چیز خوب می شود و هوگو سلامتی خود را بازیابی می کند. اما قرار نیست همه چیز به این سادگی باشد. هیوگو که از تلاش آمیشیا برای پنهان کردن حقیقت ناامید شده است، فرار می کند و به نیروهای تفتیش عقاید مذهبی می پیوندد. برای تزریق ویتالیس خون هوگو را می گیرند. در مورد انگیزه های این عمل بیشتر صحبت خواهیم کرد.

مادر و پسر پس از یک دوره طولانی جدایی دوباره به هم می رسند. در اینجا بئاتریس به هوگو توضیح می دهد که می تواند موش ها را با کمک نقطه کنترل کند و در اینجا ما می توانیم برای اولین بار به عنوان هوگو موش ها را کنترل کنیم. هوگو با فشار ویتالیس از آستانه اول که یکی از مراحل اسلیک است عبور کرد.

ویتالیس می خواست با قدرت هوگو نظم جدیدی در جهان ایجاد کند

یک ماه گذشت و آمسیا و بقیه گروه هنوز در جستجوی هوگو هستند. ناگهان، قلعه توسط ارتش عظیمی از موش ها به رهبری هوگو که توسط ویتالیس شستشوی مغزی شده است مورد حمله قرار می گیرد. لرد نیکلاس، یکی از رهبران ویتالیس، به هوگو دستور داد آمسیا را بکشد. با این حال، آمسیا موفق شد احساسات برادرش را تحریک کند و او را به حالت روانی عادی خود بازگرداند. آنها سپس با هم کار می کنند تا لرد نیکلاس را بکشند و آرتور در این روند کشته می شود. در حالی که هیچ خانه ای برای آنها وجود ندارد، اعضای باقی مانده تصمیم می گیرند با ویتالیس مقابله کنند.

ویتالیس بنت شخصیت منفی فیلم A Plague Tale Innocence است

اما چرا ویتالیس قصد کشتن آمسیا را داشت؟ با مرگ آمیشیا، ویتالیس هوگو را می کشد و دیگر کسی در خانواده ده رون وجود ندارد که لکه ای در خون او داشته باشد، بنابراین ویتالیس تنها میزبان آن نقطه می شود.

رودریک در راه رسیدن به کلیسا جان خود را برای محافظت از آمسیا و هوگو فدا کرد. ویتالیس در کلیسا منتظر برادرانش است. او در این راه تنها نیست و لشکری ​​از موش های سفید با خود دارد که به تنهایی نمی تواند آنها را کنترل کند. این موش ها نسبت به موش های معمولی مزیت دارند و نور هیچ مشکلی برای آنها ایجاد نمی کند.

درگیری بین میزبانان محل رخ داد. با وجود برتری موش‌های سفید، موش‌های سیاه قوی‌تر به نظر می‌رسند و خواهر و برادر با کمک یکدیگر موفق به کشتن ویتالیس می‌شوند. ویتالیس در آخرین لحظات مرگش با لبخندی مرموز به هوگو خیره می شود. مشخص نیست که چه اتفاقی بین آنها در طول ماهی که ویتالیس روی هوگو کار می کرد، رخ داده است. طبق برخی تئوری های طرفداران، ویتالیس ممکن است از این که روی هوگو تأثیر گذاشته، آسوده خاطر شده باشد.

اکنون احتمالاً متوجه شده اید که چرا ویتالیس مدام هوگو را تعقیب می کند. او که مبتلا به طاعون شده بود، نه تنها با کمک خون هیوگو درمان شد، بلکه تمام قدرت های خود را نیز به دست آورد. زمانی که خون هوگو از هر مرحله خارج می شد، ویتالیس این مرحله را نیز پشت سر می گذاشت و به همین دلیل بود که فورا هوگو را نکشید. ویتالیس اهداف متفاوتی نسبت به کلیسا دارد. او می خواست سیستم جدیدی را با قدرت هوگو راه اندازی کند.

آمیشیا در داستان طاعون بی گناهی، صحنه ترسناک عمارت تن رون

چند روزی است که این اتفاق افتاده است. ظاهرا دیگر خبری از طاعون نبود و همه چیز به حالت عادی برگشت. در میان صحبت هایی که بین مردم رد و بدل می شود، می توان شنید که قدرتمندان در جستجوی آمیشیا و هوگو هستند و به این ترتیب نتیجه می گیریم که مرگ ویتالیس به جستجوی نیروهای تفتیش عقاید مذهبی برای یافتن هوگو پایان نداد. همچنین، فراموش نکنیم که این دو در نهایت یکی از اعضای کلیدی کلیسا را ​​به قتل رساندند، و طبیعی است که قدرت تفتیش عقاید مذهبی به دنبال آنها باشد.

آمسیا و هوگو پس از خریدن دارو برای مادرشان، شهر را ترک می کنند و به دنبال مکانی بهتر برای زندگی می گردند. هنوز سوالات بی پاسخ زیادی وجود دارد که امیدواریم ویرایش دوم به آنها پاسخ دهد. چه چیزی در انتظار خواهر و برادر است؟ اینها سوالاتی هستند که باید منتظر پاسخ آنها باشیم تا A Plague Tale Requiem را امتحان کنیم.

نوشته های مشابه

‫15 دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا